امیتیسامیتیس، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

ضربان قلب مامان وبابايي

عكاسي-ادابازي

تا بهت می گم امیتیس بشین ازت عکس بگیرم این ادا هارو از خودت در می یاری موش کوچولوی مامانی           دیگه خسته شدی بعد از اینکه یه  چندتایی عکس ازت گرفتم حالا اومدی که دوربین و از مامان بگیری           بلاخره دوربین و گرفتی و خیالت راحت شد منم چند عکس با گوشیم ازت گرفتم                               ...
10 دی 1392

تجربیات جدید

مامان جون تا یکساله شدی همه کارارو تجربه کردی. فردای تولدت متوجه یه مروارید کوچولو توی دهنت شدم. روز 19 اردیبهشت هم دیدم صورتت پر شده از دونه های ریز من و بابایی فکر کردیم که پشه تنتو خورده ولی یکی دوروز بعد مامان میترا بهمون گفت که شما آبله مرغان گرفته خیلی ناراحت شدم و بردمت دکتر آقای دکتر گفت باید خوشحال باشی که دختر زیبات الان که زیاد متوجه نمی شه آبله مرغون گرفته که خودشم ازیت نشه                                 ...
10 دی 1392

19 ماه 19 عکس 19 عاشقانه

نفس مامانی این عکس اولین حمومت که رفتی.عروسک من اینجا سه روزشه    وای قربون اون چشمای زیبا بشه مامان سارا قلب مامانی ده روزه شده داری خوابای رنگی می بینی من وبابا وامیتیس توی یه دنیای رنگی دخترم اینجا فقط بیست روز از شروع زندگیت می گذره   امروز لباسای خوشکل پوشیدیم دوتایی باهم رفتیم خونه دوستت عسل خانم . ولی تو طبق معمول زود خوابت برد.      اینجا با خاله ندا و دیانا جون خاله سمانه وعلی سام رفتیم پارک ولنجک تا شما یکم هوای تازه بخوری ولی بیشتر نق زدی اینجا خیلی خانم شدی سه ماه و نیمته  وای ببین چه پرنسسی شدی لباسای خوشکل پوشیدی اومدیم نامزدی عمه نازنین(...
8 دی 1392

دانشمند

عروسک من خیلی به کتاب خوندن علاقه داری . سر کتابای مامانی و خاله سپیده هم زیاد میری (بی اجازه) . تازه این دفعه هم کتاب خوندی هم غذا خوردی نوش جونت نفس مامانی تورو خدا صورتشو ببین         ...
7 دی 1392

دلنوشته هاي ماماني (١٣٩٢/١٠/٧)

سلام دختر خوشكلم الان كه دارم واست مي نويسم تو تازه از حمام اومدي بعد از يه دوش آبگرم يه خواب شيرين رفتي، عسل ماماني امروز دقيقا ٢ هفته است كه از شير گرفتمت، شما خيلي خانومي اصلا ماماني رو اذيت نكردي دلم نمي خواست الان از شير بگيرمت ولي خوب چون دكتر بهم گفته بود تا شير ميخوره از غذا خوردن خبري نيست مجبور بودم، ولي باور كن دلم پر مي زنه واسه اون لحظه ها، دختر قشنگم از خداي مهربون مي خوام كه هميشه سلامت باشي چون صداي قدمهاي تو صداي قلب مامان ساراس،         ...
7 دی 1392
1